فرشته کوچولوی من زمینی شد
سلام پسر یکی یه دونم
سلام آروین جون مامانی
بلاخره انتظار به سررسید وفرشته مامانی زمینی شد
یکی یدونه مامانی اروین جونم تو10.12.1394درساعت 11.5شب باعمل سزارین اومدی پیش مامانی
من وبابایی خیلی خوشحالیم که توروداریم روزی صدبارخداروشکرمیکنیم که خداتوروبه ماداد
اروین جونم بعدازمرخصی اومدیم خونه باباجون که بابابرات یدونه گوسفندقربونی کرد اون شب یه مهمونی دادیم و همه جمع شده بودیم خونه باباجون (دایی مامانی بود دایی اردشیر وخاله مهسا خاله زهرا عمو ایدینم اومده بود ولی یکی ازخاله هات اصفهان زندگی میکنه که نتونست بیاد جاش اونشب خالی بود
بازم خداروشکرمیکنم که تورودارم نفسم زیندگیم
خیییییییلییییییی دووووووووسستتتتت داااااااااااامممممممممم زززززززندگیییییییممممم
اینم عکسی که تواولین لحظه تولدت گرفتم توبیمارستان جونم
و
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی